سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گلبرگ نهم انتظار - انتظار منتظر

میهمانی خدا

جمعه 86 شهریور 23 ساعت 3:38 عصر

 

 

 

 

 

 

 

 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم

سحری با نظر لطف تو بیدار شوم

کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان

تا که همسفره تو لحظه افطار شوم

حلول ماه میهمانی خدا و بهار قرآن ،ماه مبارک رمضان بر تمام مسلمانان و روزه داران عزیز تبریک و تهنیت باد.

التماس دعا


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


من منتظرم؟

دوشنبه 86 شهریور 19 ساعت 1:29 صبح

هیچوقت دلم نمی خواست تو وبلاگ آقا از خودم چیزی بنویسم یعنی کوچیکتر از اینا هستم اما...

اما امشب خیلی دلم می خواد بگم

از این همه ادعای عشق دروغین

از این همه عجل لولیک الفرج گفتن دروغین

...

راستش من فکر می کنم ما اصلا دلمون نمی خواد آقامون بیاد آره به همین سادگی

و البته همه داریم خودمون رو گول می زنیم که آره من منتظرم و اینا  ...

اما تا حالا چند دفعه از ته دل دعا کردیم برا تعجیل فرج ایشون.

تا حالا چند بار دل آقامون رو با کار خالص و پاک شاد کردیم

چند بار آقا به ما ،به داشتن شیعه ای مثل ما افتخار کرده

نه ما نمی خوایم

ما گم شدیم

توی غبار و شلوغی شهرهامون

توی دنیایی که خودمون با دستای خودمون ساختیم

و حالا هر کاری می کنیم نمی تونیم از شرش راحت بشیم

محو شدیم

ما فلسفه انتظارو فراموش کردیم

ما منتظریم آقامون بیاد و هر چی تا حالا گناه کردیم ببخشه

بیاد تا دشمنای دین رو ریشه کن کنه اما آیه ما در مسیر مستقیم و در راه دین قرار داریم

آیا خود ما یکی از همون دشمنا نیستیم

ممکنه عصبانی بشی اما من میگم ما حاضر نیستیم برا آقامون هیچ کاری بکنیمو از هیچی دست بکشیم

حاضر نیستیم دنیایی رو که اینقدر محکم گرفتیم که انگار تا ابد مال ماست رها کنیم

و دل بکنیم از هر چی که تو دنیاست

پول، مقام،موقعیت،همسر،بچه و...به خاطر آقامون.

نه اشتباه نکن اون نمی خواد ما از همه اینا دل بکنیم اما من مثال زدم درست مثل اون مردی که :

روزگاری مردی بود که خیلی به آقا علاقه داشت و از عشقش بی تابی می کرد و همه جا ذکرش عجل لولیک الفرج بود.

تا اینکه روزی در بین خواب و بیداری روحش پرواز کرد به مکانی دور . اونجا فرشته ای رو دید که از بهشت براش یه خیمه آورد و یک فرش و یک حوری زیبای بهشتی و به مرد گفت خداوند فرموده این حور زیبای بهشتی به خاطر کار های نیک تو به تو داده می شه و همسر شرعی تو در بهشته.

در این حین خادمی آمد و به مرد گفت:آقا آمده اند و می خواهند نزد ایشان بروید.

مرد گفت بگویید الان می آیم.

خادم رفت و بار دیگر آمد و باز گفت:آقا می فرمایند می خواهند شما راببینند.

مرد دوباره گفت بگویید آقا چند لحظه منتظر بمانند.

خادم رفت و برای بار سوم آمد و گفت :آقا می فرمایند همین الان می خواهند شما را ببینند و نزد ایشان بروید.

مرد بالاخره گفت به آقا بگویید آخر حالا چه موقع آمدن است . نمی شود یک وقت دیگر نزد ایشان بروم و ایشان را زیارت کنم.

وای وای و بدا به حال ما که برای دنیا و ما فیها خود را از فیض زیارت ایشان محروم می کنیم.

اگر همین الان آقا بخواهند از هر چه داریم بگذریم تا در رکاب ایشان باشیم چند نفر این کار رو میکنند.

حتما به 313 نفر نمی رسه و وای بر ما...

از بین 3 -4 میلیارد آدم 313 نفر خالص و منتظر واقعی پیدا نمی شن.

ادعا کردن آسونه اگه اینطوره من که خیلی وقته ادعای منتظر بودن برا ایشون رو دارم اما

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییم                به جان حضرت زهرا(س) دروغ می گوییم

چه ناله ای ، چه فراغی،چه درد هجرانی         نیا نیا گل طاها دروغ می گوییم

دلی که مأمن دنیاست جای مولا نیست              اسیر شهوت دنیا دروغ می گوییم

به امید طلوع آن آفتاب پنهانی

به امید بودن از رهروان و منتظران واقعی ایشان

التماس دعا

 


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


کشتی پهلو گرفته

چهارشنبه 86 خرداد 16 ساعت 10:35 صبح

سه مصیبت وارده در این ایام را به تمام مسلمانان جهان تسلیت عرض می کنم:

_شهادت خانوم حضرت زهرا(س)

_هتک حرمت حرمین عسکریین علیهم السلام و تخریب آن مکان مقدس

_عروج ناگهانی عالم ربانی آیت الله فاضل لنکرانی

 

از ابتدای خلقتم چشم انتظار آمدنت بودم.خدا مرا که می آفرید و زمین و خورشید و ماه و برو بحر را،اعلام کرد که آفرینش همه چیز به طفیلی آفرینش پمج تن است که محور آن پمج تن زهراست.اگر به خاطر این پنج تن نبود آفرینش به تکوینش نمی ارزید.این پنج تن عبارتند از:

فاطمه و پدر او،فاطمه و شوی او و فاطمه و پسران او.

این انتظار قرن به قرن،سال به سال،ماه به ماه و روز به روز و لحظه به لحظه گسترش می یافت و در بستر آن سؤالی غریب شروع به رشد و نمو کرد که:

این فاطمه با این شخصیت،با این عظمت و با این قرب و منزلت وقتی پا به عرصه وجود بگذارد چه خواهد شد و خلایق چگونه با او برخورد خواهند کرد؟

دردانه ی خدا

من تصور می کردم وقتی شما بیایید خلایق شما را بر سر دست خواهند گرفت .دل هایشان را منزل محبت شما خواهند کرد،به سایه تان سجود خواهند برد و کمد خواهند بست به خدمت شما.همه مقیم کوی شما خواهند شد و دنبال وسیله برای تقرب خواهند گشت.

خیال می کردم از گرد پای شما بال خواهند ساخت،از من خواهند گذشت و به معراج خواهند رفت.

چه سفیه بودند این مردم!

چه می خواستند که در محضر شما نمی یافتند.؟!چه می جستند که در شما پیدا نمی کردند.دنیا می خماستند شما بودید،آخرت می خواستند شما بودید ،سعادت،علم،معرفت، بهشت و حتی مال و منال و شهرت و قدرت اگر می خواستند باز مخزن و گنجینه اش در دست شما بود.

چرا دشمنی کردند؟چرا کینه ورزیدند و رذالت کردند؟

من سوختم وقتی در خانه خدا،در خانه قرآن ،در خانه نجات،در خانه تو به آتش کشیده شد.

من در خود شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد.ژ

وقتی تو فضه را صدا کردی انسانیت از جنینه هستی سقوط کرد.

خون جلوی چشمان مرا گرفت وقتی گل میخ های در ،از سینه تو خونین و شرم آگین درآمد.

من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد.

من معطل و بی فلسفه ماندم وقتی زمین ملک تو غصب شد.

اشک در چشمان من حلقه زد وقتی سیلی با صورت تو آشنا شد.

من به بن بست رسیدم وقتی اهانت و توهین به خانه تو راه یافت.

و...بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتی آوند حیات تو قطع شد.

دیشب که علی تو را غسل می داد ،وقتی اشک های جانسوز او را دیدم،وقتی ضجه های حسن و حسین را شنیدم،وقتی صورت خراشیدن زینب و ام کلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم. نه من ، که کائنات بی تاب شد و چیزی نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند.

تنها یک چیز،آفرینش را بر جای نگاه داشت و آن تکیه ی علی بود بر عمود خیمه ی خلقت،ستون خانه ی تو.

علی سرش را گذاشته بود بر دیوار خانه تو و زار زار می گریست.

این اگر چه امج بی تابی علی بود اما به آفرینش،آرامش بخشید و کادنات را استقرار داد.

چه شبی بود دیشب!سنگینی بار مصیبت دیشب تا آخرین لحظه حیات بر پشت من سنگینی می کند.

دل من به راستی خنک شد وقتی صبح دشمنانت با چهل قبر مشابه در بقیع مواجه شدند و نتوانستند بفهمند مدفن دختر پیامبر کجاست.

اما همیشه خشک و تر با هم می سوزند،مؤمنان و مریدان آینده ی تو نیز اشک حسرت خواهند ریخت،گم کرده خواهند داشت و در فراق مزار تو خواهند گداخت.

........راستی این صدا،صدای پای علی است .آرام و متین اما خسته و غمگین.از این پس علی فقط در محمل شب با تو سخن می گوید.

زین پس چاه محرم راز علی و شنونده درد هایش خواهد بود.درد هایی را که همیشه فقط با تو می گفت و تنها وجود نازنین تو التیام تمام زخم هایش بود.

و پس از تو علی چه ها کشید کسی نمی داند جز علی و خدای علی.

 

                                                    از کتاب کشتی پهلو گرفته

                                                    نوشته سید مهدی شجاعی

                                                    با اندکی تصرف و تلخیص

 

لینک شرکت در ختم صلوات برای تعجیل در ظهور آقا و اعلام انزجار نسبت به هتک حرمت حرمین عسکریین:

http://Tablighha.ir/salavat/index.htm


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


: لیست کل منتظرانه ها :