سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گلبرگ چهارم انتظار - انتظار منتظر

علی

دوشنبه 85 دی 18 ساعت 2:54 صبح

 

                                            ساقی کوثر یا علی(ع) مددی

 

شهنشاهی که دربانی

              کند اورا به سلطانی

                          جم ودارا و اسکندر

                                    علی هو علی حق

   

  سمن دستی که بشکستی صنم ها از زبر دستی

خدای خانه ی عشقی علی هو علی حق

 

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

           فرا رسیدن عید سعید غدیر خم بر همه عاشقان ولایت مبارک باد

 

 


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


خدا خانه دارد

دوشنبه 85 دی 18 ساعت 2:31 صبح

فکر کن از این دیوارها خسته شده باشی،از این که مدام سرت می خورد به محدوده های تنگ خودت.به دیوارهایی که گاهی خشت هایش

را خودت آورده ای .فکر کن دلت هوای آزادی کرده باشد .نه آن آزادی که فقط مجسمه ای است و به درد سخنرانی و شعار و بیانیه می

خورد.یک جور آزادی بی حد و حصر که بتوانی دستهایت را از دو طرف باز باز کنی،سرت را بگیری بالای بالا و با هیچ سقفی تصادم

نکنی.پاهات ،بی وزن فروی سیالی قرار بگیرند نه زمین سخت و غیر قابل گذر.رهای رها.

نه اصلا به یه چیز دیگه فکر کن .فکر کن دلت از رنگ ها گرفته باشد ،از ریاها،تظاهرها،چهره های پشت رنگ ها،دلت بی رنگی

بخواد،فضای شفاف بی رنگ.

فکر کن یه حال غیر منطقی بهت دست داده باشد که هر استدلالی حوصله ات را سر برده باشد.دلت بخواهد مثل بچه ها پات را بزنی زمین

 و داد بزنی که من این را می خواهم و منظورت از این خدایی باشد که همین نزدیکی است.یکدفعه میانه ات با خدای دور استدلالیون به هم

خورده باشد.آنها به تو می گویند:عزیزم!ببین!همان طور که این پنکه کار می کند ،یعنی نیرویی هست که این پره ها را می چرخاند پس ببین

 جهان به این بزرگی...،پس حتما خدایی....

فکر کن یه جورایی حوصله ات از این حرف ها سر رفته باشد.دلت بخواهد لمسش کنی .مثل بچه هایی که دوست دارند برق توی سیم را

هم تجربه کنند.دلت هوای خدایی را کرده باشد که می شود سر گذاشت روی شانه اش و غربت سال های هبوط را گریست.خدایی که بشود

 چنگ زد به لباسش و التماس کرد.خدایی که بغل باز می کند تا در آغوشت بگیرد .حتی صدایت می کند:«سارعوا الی مغفرة من ربکم...»

خدایی که می شود دورش چرخید و مثل چوپان داستان موسی و شبان بهش گفت «الهی دورت بگردم».

بابا زور که نیست!من الان یک جوری ام که دلم نمی خواهد خدایم پشت سلسله علت و معلول ها ،ته یک رشته دور و دراز ایستاده باشد.می

 خواهم همین کنار باشد .دم دست.نمی خواهم اول به یک عالمه کهکشان و منظومه و آسمان فکر کنم و بعد نتیجه بگیرم که او بالای سر همه

 شان ایستاده.من الان تو حال ضد استدلالم.

خوب حال همه اینها را فکر کردی ؛حالا فکر کن خدا روی زمین خانه دارد.

خدا روی زمین خانه داردو خانه اش از جنس دیوار نیست.از جنس فضای باز است.بیت عتیق.سرزمین آزادی.تجربه نوعی رهایی که هیچ

وقت نداشته ای.حتی رهایی از خودت.

خدا روی زمین خانه دارد .یک خانه ساده مکعبی.با هندسه ای ساده و عجیب.می شود سر گذاشت روی شانه های سنگی آن خانه و

گریست.حس کرد که صاحب خانه نزدیک است.میشود پرده خانه را گرفت،طوری که انگار دامنش را گرفته ای.

خدا خانه دارد.خانه بی رنگی،خانه آزاد،خانه نزدیک،بیت الله.

                                               حتی حسرتش هم شیرین است...


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


عید ولایت

دوشنبه 85 دی 18 ساعت 1:9 صبح

 

                                    در ازل مهر علی را به من آموخته اند

                        

                                   تا ابد نیز دلم دست به دامان علی ست

 نمایش تصویر در وضیعت عادی


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


گلبرگ چهارم انتظار

دوشنبه 85 دی 18 ساعت 12:48 صبح

خودم می دونم که از روز عرفه خیلی وقت گذشته اما دلم می خواست مطلبی رو که آماده کرده بودم برای این روز بنویسم :

به یاد آن عصر گاه که امام حسین (ع) مراسم حج رو نیمه تمام گذاشت و پیش از راهی شدن به سوی کربلا ، در صحرای مکه نیایشی کرد که در تاریخ ثبت شد.خیلی ها روز عرفه ، با بغضی در گلو زیر آسمان خدا می نشینند و همان جملات را تکرار می کنند ،دعای عرفه می خوانند و اشک می ریزند و پرواز می کنند.......

«حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.....

جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.

پس

هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی؛

هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی؛

هر گاه اطاعتت کردم قدر دانی کردی؛

و هر زمان که شکرت را به جا آوردم بر نعمتهایم افزودی؛

و اینها همه چیست جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟

من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟»

 

عصر روز عرفه روح خیلی ها با همین کلمات به اهتزاز در می آد...می خونند و کیف دنیا رو می کنند...

                                                 حیف

                                        من که مثل همیشه جاموندم !!!

 


به قلم : جامانده

اللهم عجل لولیک الفرج [ نظر]


: لیست کل منتظرانه ها :