سلام بر عاشقان ارباب ...
اين شعر تقديم به روح با عظمت و پر برکت آسد جواد عزيزمون ......
اي عجب ما خسته جان از فرقت جانانه ايم
با وجود يکه با جانانه در يک خانه ايم
خويش را بدنام کرديم و به بدنامي خوشيم
عاقلان از ما بپرهيزيد که ما ديوانه ايم
از ازل خورديم يک پيمانه از ميناي عشق
تا ابد در و جد و حالت از همان پيمانه ايم
زاهدا محراب و مسجد برتو ارزاني که ما
روز و شب مست و خراب افتاده در ميخانه ايم
گنج در ويرانه ي دل جستيم و زين سبب
روز و شب در کنجکاوي اندر اين ويرانه ايم
پيش شمع روي جانان جان نبازيم از چه رو
ما مگر در عشق بازي کمتر از پروانه ايم
آسد جواد هر جا هستي به ياد ما هم باش .......................
الهم عجل لوليک الفرج